▶◀ محیط زیست وامنیت جهانی ▶◀
قرن بیستم و خصوصا" نیمه دوم آن قرنی سرشار از تحولات سریع و بی سابقه در محیط زیست
جهان بود. اثرگذاری انسان بر طبیعت اطرافش به جایی رسیده که دارای ماهیت و اهمیت جهانی
شده و متاسفانه این تاثیرات از سرعت سرسام آوری نیز برخوردار گردیده است.دیگر تقریبا" هیچ
زیستگاه یا اکوسیستم طبیعی در سطح زمین وجود ندارد که لااقل اندکی دستخوش تغییر نگردیده
باشد.اما تحولات زیست محیطی زاییده فعالیتهای بشری، اگرچه از دیر باز آغاز گردیده است اما
هیچگاه باندازه چند سال گذشته مورد توجه نبوده و قبلا" به هیچ عنوان نگرانیهای مجامع بشری
در این رابطه این قدر با بدبینی عجین نشده بود.
محیط زیست
با توجه به قدرت تفکر و تعقل انسان،چنین انتظار میرفت که بشر هر روز بیش از گذشته به قدرتی
تبدیل شود که بتواند معیارهای ارزشمند محیط زیست را حفاظت و بهبود بخشد اما بالعکس به نظر
می رسد که انسان بطور روزافزون به نیرویی مقتدر تبدیل میشود که مایه ایجاد آشفتگی در بستر
حیات خود و قطع ریشه های هستی اش میگردد.
این برداشت غیرقابل انکار به جایی رسیده که این فرض که زمین در حال بهبود است بیش از پیش
نیازمند دفاع و توجیه است، در حالی که این فرض که کره زمین بطور خطرناکی در حال از بین
رفتن است ، به هیچ یک از این دو رفتار نیازی ندارد!
در هر حال امروزه اغلب مسایل و مشکلات و تنگناهای زیست محیطی دیگر بعنوان یک موضوع
محلی و یا حتی ملی بشمار نمی آیند و با توجه به وابستگی متقابل و غیر قابل تفکیک محیط زیست
با مباحث کلان انسانی از جمله اقتصاد ، فرهنگ ، توسعه ، سیاست و بویژه نوع خاص آن یعنی
ژئوپلتیک ، اخلاق ، فلسفه وعرفان و بسیاری دیگر از جنبه های مادی و معنوی حیات انسانها ،در
واقع هر مشکل زیست محیطی در هر اندازه وحتی محدود در داخل مرزهای قراردادی یک کشور
مشکلی برای کل جهان ونوع بشر بشمار می آید.
در این مقاله سعی شده تا با تأکید بر ارتباط محیط زیست با مسایل ژئوپلتیک و نیز اقتصاد و
فقر،گوشه ای از اهمیت آن را بیان و نیز توجه هرچه بیشتر سیاستمداران،عقلا و تصمیم سازان
اجتماعی و فرهنگی کشور را به این مسئله اساسی جهان امروز معطوف نماید.
این تعریف توسط کسانی که نگران فقر ورعایت عدالت بین نسل امروز و نسلهای آینده از حیث
دستیابی به طبیعت و منابع طبیعی هستند و نیز برای کسانی که مشتاق استفاده از طبیعت و حفظ
زیستگاهها و گونههای جانداران و حیات وحش میباشند مورد پسند قرار گرفته است.
توسعه پایدار نخستین بار از طریق استراتژی حفظ جهان (wcs) مدون گردید. این استراتژی
توسط IUCN و با حمایت مالی برنامه محیط زیست سازمان ملل و صندوق حیات وحش جهان
تهیه گردید. اصل توسعه پایدار از آن به بعد و بواسطه پیگیریهای سازمان ملل پیشرفت محسوسی
یافته است.
استراتژی جهانی حفاظت از محیط زیست، سه هدف را برای حفظ محیط زیست برمیشمارد.
نخستین هدف، ادامه فرآیندهای اساسی زیست محیطی است؛ فرآیندهای یادشده برای تولید غذا،
سلامت و دیگر جنبههای بقای انسانی و توسعه پایدار ضروری هستند.
نظامهای حمایت از حیات شامل خاک و زمین کشاورزی، جنگلها و زیستگاهها، حیاتوحش و
منابع آبهای شیرین وشور میباشد. تهدیدهای زیست محیطی جاری شامل فرسایش خاک، مقاومت
آفات و حشرات دربرابر حشرهکشهای شیمیایی،تخریب جنگلها و بروز سیل و رسوبگذاری ناشی
از آن و آلودگی آبها و سواحل است.
هدف دوم عبارت است از حفظ تنوع زیستی ، یعنی گونههای ژنتیکی چه در تنوع و گوناگونی
محصولات گیاهی و دامی اهلی و چـه در انواع مختلف گونههای جانوری و گیاهی وحشی. این
تنوع ژنتیکی هم درحکم بیمه است (بعنوان مثال بیماریهای گیاهی) وهم در حکم سرمایهگذاری
برای آینده( مثلاً پرورش محصولات گیاهی یا دارویی).
هدف سوم، توسعه پایدار گونهها و زیستگاهها است که بویژه درخصوص گونههای گیاهی و
جانوری که برداشت یاصید میشوند،شیلات وآبزیان، ذخایرجنگلی وچوب ومراتع و چراگاهها و
بهره برداری منطقی و درعین حال حفاظت اصولی از آنها جهت نسل حاضر ونسلهای آینده
خلاصه میشود.
با توجه بـه اینکه فقر جوامع محلی میتواند منجر بـه رویکرد آنان بـه برنامه ریزی غیراصولی و
خارج از اصول مدیریتی صحیح از هریک از منابع فوق گردد، لذا رشد اقتصادی بعنوان تنها راه
مقابله با فقرو بالتبع آن تنها راه تحقق اهداف توسعه زیست محیطی تلقی میگردد و درگرو همین
وابستگی متقابل اقتصاد و محیط زیست است که توسعه پایدار معنا مییابد.
دربرنامه جهانی مراقبت از زمین، که درسال ۱۹۹۱ توسط IUCN ارائه گردیده، این موضوع به
این شکل مطرح شده است:
ما نیازمند توسعهای هستیم که هم مردم مدار یعنی معطوف به بهبود شرایط انسانی و هم مبتنی
برحفاظت از محیط یست یعنی حفظ تنوع و قدرت تولید طبیعت باشد.ماناگزیریم که به برخی دیدگاهها
در مورد محیط زیست و توسعه پایان دهیم.دیدگاههایی که گویی این دورا در مقابل یکدیگر قرار
میدهد.در واقع ما باید بپذیریم که این دو اصل ( محیط زیست و توسعه )، دو بخش ضروری یک
فرایند اجتناب ناپذیر هستند.
● ژئوپلتیک :
ژئوپلتیک،مطالعه روابط و کشمکش های بین المللی از دیدگاه جغرافیایی است.بر اساس این تعریف،موقعیت ،
مسافت و چگونگی توزیع منابع انسانی و طبیعی تأثیرات قابل توجهی بر روابط بین المللی دارند.
جغرافیا دارای دو زیرشاخه اصلی است،جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی.جغرافی طبیعی موقعیت و توزیع
جنبه های مختلف سیستمهای طبیعی زمین مثل آب و هوا،پوشش گیاهی مناطق مختلف و اقلیمها، علل پیدایش
عوارض سطح زمین و شناخت روابط فیزیکی بین آنها را مورد توجه قرار میدهد و جغرافیای انسانی روابط بین
جوامع انسانی ،فرهنگها و تمدنها و گستردگی آنها را در کانون توجه خود دارد.ژئوپلتیک، زیر مجموعه ای از
جغرافیای انسانی است.
یک ژئوپلتیست،دانش اجتماعی ،اقتصادی،سیاسی ،فرهنگی و نیز نیروهای زیست محیطی را بعنوان شکل دهنده
فعالیت بشر در نقاط مختلف جهان در تحلیل های خود مورد استفاده قرار میدهد.
امروزه بخش قابل ملاحظه ای از روابط بین الملل حول محور محیط زیست صورت می گیرد.اگر بدانیم که استفاده
روزافزون از منابع زیستی و به تبع آن تخریب سیاره زمین پدیده هایی هستند که اثرات آنها بندرت در درون
مرزهای قراردادی یک کشور محدود میگردند،آشکارا به این نتیجه می رسیم که موضوعات زیست محیطی
می توانند دقیقا" از موضع ژئوپلتیک مورد بررسی واقع شوند.
اما محیط زیست دقیقا" چیست ؟بنا به یک تعریف ساده محیط زیست عبارت است از همه عناصر جاندار یا
بی جان طبیعتی که پیرامون انسان را فرا گرفته و همه آنها با یکدیگر دارای ارتباطی متقابل می باشند.
دانشمندان در قرن نوزدهم واژه زیستکره را برای تعریف محیط زیست زمین و ارتباط بین ارگانیزمها و
عناصر بی جان آن بکار گرفتند.
در سطحی محدودتر،زی بومها یا اکوسیستمها،به محدوده های وسیعی از سطح زمین اطلاق میگردند که در
برگیرنده گونه های خاص گیاهی و جانوری و تأثیرات متقابل همه عوامل درونی این مجموعه بر یکدیگرند.
به لحاظ نظری ،انطباق مرزهای قراردادی سیاسی کشورها بر مرزهای اکوسیستمی موجود در جهان امری
محال یا لااقل بسیار مشکل است.بعنوان مثال،پرندگان مهاجری که در فصول سرد سال از سیبری به ایران
و یا دیگر کشورهای واقع در عرض های پایین تر جغرافیایی مهاجرت و مجددا" باشروع گرما به
زیستگاههای اولیه خود باز میگردند و یا غازهای وحشی که در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی سابق
بدون توجه به مسایل و کشمکش های سیاسی موجود،بین این دو کشور مهاجرت میکردند.
بر این اساس،دیدگاه محیط زیست در بحث ژئوپلتیک،به درگیریهای بین المللی و روابطی اشاره دارد که در سطح
جهانی با تأثیر بر زیستکره یا سطوح منطقه ای ،بین دو یا چند کشور بروز میکند.
منابع طبیعی سیار یا اصطلاحا" منابع ناپایدار،بدلیل برخورداری از نیروی بالفعل خود برای عبور از مرزهای
کشورها،موضوع اصلی درگیریهای ژئوپلتیکی بشمار می روند.ذخایر ماهیها،حوضچه های نفتی زیر زمینی
مشترک، رودهای مرزی و دریاها،جانوران وحشی مهاجر و موارد مشابه از این گروه منابع بشمار می آیند که
سعی در بهره گیری بیشتر از آنها توسط دولتهای همجوار در بسیاری از نقاط جهان موجب بروز تنش های
سیاسی و حتی جنگ گردیده و میگردد.
اما روش صحیح استفاده از یک عنصر یا منبع طبیعی چیست ؟ آیا استفاده از منابع تا حد تهی سازی کامل قابل
قبول است ؟ آیا اصولا" دولتها می توانند در داخل مرزهای خود ،مستقلا" تصمیم به بهره برداری هر چه بیشتر
از منابع طبیعی به هر ترتیب که می خواهند بنمایند؟پاسخ مثبت به این سؤالات برای بسیاری از منابع همچون
حیات وحش،جنگلها،معادن اورانیوم و منابع آبی و حتی هوا یقینا" موجب بروز تنش های اصولی گردیده و چالش
انگیز است.
ژئوپلتیک،مطالعه روابط و کشمکش های بین المللی از دیدگاه جغرافیایی است.بر اساس این تعریف،موقعیت ،
مسافت و چگونگی توزیع منابع انسانی و طبیعی تأثیرات قابل توجهی بر روابط بین المللی دارند.
جغرافیا دارای دو زیرشاخه اصلی است،جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی.جغرافی طبیعی موقعیت و توزیع
جنبه های مختلف سیستمهای طبیعی زمین مثل آب و هوا،پوشش گیاهی مناطق مختلف و اقلیمها، علل پیدایش
عوارض سطح زمین و شناخت روابط فیزیکی بین آنها را مورد توجه قرار میدهد و جغرافیای انسانی روابط بین
جوامع انسانی ،فرهنگها و تمدنها و گستردگی آنها را در کانون توجه خود دارد.ژئوپلتیک، زیر مجموعه ای از
جغرافیای انسانی است.
یک ژئوپلتیست،دانش اجتماعی ،اقتصادی،سیاسی ،فرهنگی و نیز نیروهای زیست محیطی را بعنوان شکل دهنده
فعالیت بشر در نقاط مختلف جهان در تحلیل های خود مورد استفاده قرار میدهد.
امروزه بخش قابل ملاحظه ای از روابط بین الملل حول محور محیط زیست صورت می گیرد.اگر بدانیم که استفاده
روزافزون از منابع زیستی و به تبع آن تخریب سیاره زمین پدیده هایی هستند که اثرات آنها بندرت در درون
مرزهای قراردادی یک کشور محدود میگردند،آشکارا به این نتیجه می رسیم که موضوعات زیست محیطی
می توانند دقیقا" از موضع ژئوپلتیک مورد بررسی واقع شوند.
اما محیط زیست دقیقا" چیست ؟بنا به یک تعریف ساده محیط زیست عبارت است از همه عناصر جاندار یا
بی جان طبیعتی که پیرامون انسان را فرا گرفته و همه آنها با یکدیگر دارای ارتباطی متقابل می باشند.
دانشمندان در قرن نوزدهم واژه زیستکره را برای تعریف محیط زیست زمین و ارتباط بین ارگانیزمها و
عناصر بی جان آن بکار گرفتند.
در سطحی محدودتر،زی بومها یا اکوسیستمها،به محدوده های وسیعی از سطح زمین اطلاق میگردند که در
برگیرنده گونه های خاص گیاهی و جانوری و تأثیرات متقابل همه عوامل درونی این مجموعه بر یکدیگرند.
به لحاظ نظری ،انطباق مرزهای قراردادی سیاسی کشورها بر مرزهای اکوسیستمی موجود در جهان امری
محال یا لااقل بسیار مشکل است.بعنوان مثال،پرندگان مهاجری که در فصول سرد سال از سیبری به ایران
و یا دیگر کشورهای واقع در عرض های پایین تر جغرافیایی مهاجرت و مجددا" باشروع گرما به
زیستگاههای اولیه خود باز میگردند و یا غازهای وحشی که در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی سابق
بدون توجه به مسایل و کشمکش های سیاسی موجود،بین این دو کشور مهاجرت میکردند.
بر این اساس،دیدگاه محیط زیست در بحث ژئوپلتیک،به درگیریهای بین المللی و روابطی اشاره دارد که در سطح
جهانی با تأثیر بر زیستکره یا سطوح منطقه ای ،بین دو یا چند کشور بروز میکند.
منابع طبیعی سیار یا اصطلاحا" منابع ناپایدار،بدلیل برخورداری از نیروی بالفعل خود برای عبور از مرزهای
کشورها،موضوع اصلی درگیریهای ژئوپلتیکی بشمار می روند.ذخایر ماهیها،حوضچه های نفتی زیر زمینی
مشترک، رودهای مرزی و دریاها،جانوران وحشی مهاجر و موارد مشابه از این گروه منابع بشمار می آیند که
سعی در بهره گیری بیشتر از آنها توسط دولتهای همجوار در بسیاری از نقاط جهان موجب بروز تنش های
سیاسی و حتی جنگ گردیده و میگردد.
اما روش صحیح استفاده از یک عنصر یا منبع طبیعی چیست ؟ آیا استفاده از منابع تا حد تهی سازی کامل قابل
قبول است ؟ آیا اصولا" دولتها می توانند در داخل مرزهای خود ،مستقلا" تصمیم به بهره برداری هر چه بیشتر
از منابع طبیعی به هر ترتیب که می خواهند بنمایند؟پاسخ مثبت به این سؤالات برای بسیاری از منابع همچون
حیات وحش،جنگلها،معادن اورانیوم و منابع آبی و حتی هوا یقینا" موجب بروز تنش های اصولی گردیده و چالش
انگیز است.
▪ منابع طبیعی به دو دسته طبقه بندی میشوند:
۱) منابع تجدید شونده،که با بکارگری شیوه های مدیریتی صحیح میتوان در یک چارچوب زمانی تعریف شده
و بگونه ای خردمندانه بصورت مستمر از آنها بهره برداری نمود مثل ماهیها،حیوانات وحشی،جنگل،
آب شیرین، هوا و ...
۲) منابع غیر قابل تجدید،که از ذخایر ثابتی در جهان برخوردار بوده و در یک محدوده زمانی
مشخص به پایان می رسند نظیر سوختهای فسیلی و ذغال سنگ و مواد معدنی.
همانطور که در تعریف بند اول یعنی منابع تجدید شونده گفته شد ،مدیریت اصولی و بهره برداری
خردمندانه اصل اساسی پایداری و ایجاد قابلیت تجدید در این منابع است و بدون توجه به این دو اصل،
این منابع نیز در اثر بهره برداری بی رویه و یا عدم بکارگیری مدیریت و روشهای اصولی در جایگزینی بموقع
آنها و در واقع عدم ایجاد فرصت احیاء و تجدید برای آنها،ناپایا و غیر قابل تجدید خواهند بود!همچنین آب و هوا
و خاک چنانچه تا حد عدم امکان بازیابی آلوده شوند،آنگاه جزء منابع غیر قابل تجدید بشمار می آیند.طبق
مطالعات سازمان ملل در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ حدود ۸۹ میلیون هکتار از خاک کره زمین بدلیل عدم استفاده
صحیح آنقدر خسارت دیده که دیگر قابل احیاء نیست و ذخایر آب آشامیدنی نیز آنقدر کاهش یافته که در آینده
نزدیک به ۸۰ کشور جهان با کمبود جدی آب روبرو خواهند شد.
در مناقشات مرزی،بویژه زمانی که صحبت از منابع زیستی سیال در میان باشد،گاه با زیرکی می توان بگونه ای
مرزبندی نمود که حقوق دیگر کشورها نسبت به برخی منابع سلب گردد؛ لذا برخورداری نمایندگان سیاسی
کشورها از اطلاعات دقیق زیست محیطی و دانستن ارزشهای منابع مورد بحث کاملا" ضروری و اصلی
انکارناپذیر است.
۱) منابع تجدید شونده،که با بکارگری شیوه های مدیریتی صحیح میتوان در یک چارچوب زمانی تعریف شده
و بگونه ای خردمندانه بصورت مستمر از آنها بهره برداری نمود مثل ماهیها،حیوانات وحشی،جنگل،
آب شیرین، هوا و ...
۲) منابع غیر قابل تجدید،که از ذخایر ثابتی در جهان برخوردار بوده و در یک محدوده زمانی
مشخص به پایان می رسند نظیر سوختهای فسیلی و ذغال سنگ و مواد معدنی.
همانطور که در تعریف بند اول یعنی منابع تجدید شونده گفته شد ،مدیریت اصولی و بهره برداری
خردمندانه اصل اساسی پایداری و ایجاد قابلیت تجدید در این منابع است و بدون توجه به این دو اصل،
این منابع نیز در اثر بهره برداری بی رویه و یا عدم بکارگیری مدیریت و روشهای اصولی در جایگزینی بموقع
آنها و در واقع عدم ایجاد فرصت احیاء و تجدید برای آنها،ناپایا و غیر قابل تجدید خواهند بود!همچنین آب و هوا
و خاک چنانچه تا حد عدم امکان بازیابی آلوده شوند،آنگاه جزء منابع غیر قابل تجدید بشمار می آیند.طبق
مطالعات سازمان ملل در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ حدود ۸۹ میلیون هکتار از خاک کره زمین بدلیل عدم استفاده
صحیح آنقدر خسارت دیده که دیگر قابل احیاء نیست و ذخایر آب آشامیدنی نیز آنقدر کاهش یافته که در آینده
نزدیک به ۸۰ کشور جهان با کمبود جدی آب روبرو خواهند شد.
در مناقشات مرزی،بویژه زمانی که صحبت از منابع زیستی سیال در میان باشد،گاه با زیرکی می توان بگونه ای
مرزبندی نمود که حقوق دیگر کشورها نسبت به برخی منابع سلب گردد؛ لذا برخورداری نمایندگان سیاسی
کشورها از اطلاعات دقیق زیست محیطی و دانستن ارزشهای منابع مورد بحث کاملا" ضروری و اصلی
انکارناپذیر است.
● حل و فصل مناقشات ژئوپلتیکی بر سر محیط زیست :
روزنامه نویورک تایمز در تاریخ ۹ اکتبر ۱۹۹۵ از قول جیمز استینبرگ ،مدیر سیاستگذاری وزارت
کشور آمریکا می نویسد :
بیشتر تهدیدهای امنیتی در دوران جنگ سرد ریشه در کینه های بین کشورها داشت...
هم اکنون عوامل داخلی بیشتر مورد توجه ما قرار گرفته اند،عواملی که می توانند کشورها را متزلزل
کرده و منجر به جنگهای داخلی یا کشمکش های قومی گردند.امروزه باید به عوامل تنش زا مانند قحطی
و محیط زیست توجه بیشتری کنیم !
پطرس غالی دبیر کل سابق سازمان ملل نیز در نشریه Foreign Affairs می نویسد:
در کنفرانس توسعه و محیط زیست در ریودوژانیرو،ژوئن سال ۱۹۹۲، کشورها متعهد گردیدند تا در تصمیمات
داخلی کشورشان پیامدهای جهانی را هم مورد توجه قرار دهند.این امر یک تعهد فلسفی بنیادین از سوی ملل
جهان است که رکن دیگری را به اصول پذیرفته شده اخلاق ملی در سطح بین المللی اضافه می کند.
هر دو بیانیه فوق از کشورها می خواهند که موضوعات زیست محیطی را در حوزه امنیت جهانی مورد توجه
قرار دهند.اما این مهم چگونه محقق خواهد شد ؟
در اصل ۲۱ کنفرانس سازمان ملل در استکهلم آمده است که کشورها نمی توانند در قلمروی حاکمیت خود به
محیط زیست آسیب برسانند اما مردم کشورها حق دارند تا منابع طبیعی موجود در درون مرزهای خود را برداشت
نمایند.از آنزمان به بعد آگاهی روزافزون از موضوعات اثرات منفی فعالیتهای یک کشور بر محیط زیست و
انعکاس این اثرات بر مردم دیگر کشورها ،باعث گردیده تا میزان این حقوق مورد تردید واقع گردد.در همین
راستا یک سلسله قوانین بین المللی طی قرن بیستم ظهور نموده که حق کشورها را در برداشت از منابع زمین و
در واقع زیستکره نوع بشر محدود می نماید.
روزنامه نویورک تایمز در تاریخ ۹ اکتبر ۱۹۹۵ از قول جیمز استینبرگ ،مدیر سیاستگذاری وزارت
کشور آمریکا می نویسد :
بیشتر تهدیدهای امنیتی در دوران جنگ سرد ریشه در کینه های بین کشورها داشت...
هم اکنون عوامل داخلی بیشتر مورد توجه ما قرار گرفته اند،عواملی که می توانند کشورها را متزلزل
کرده و منجر به جنگهای داخلی یا کشمکش های قومی گردند.امروزه باید به عوامل تنش زا مانند قحطی
و محیط زیست توجه بیشتری کنیم !
پطرس غالی دبیر کل سابق سازمان ملل نیز در نشریه Foreign Affairs می نویسد:
در کنفرانس توسعه و محیط زیست در ریودوژانیرو،ژوئن سال ۱۹۹۲، کشورها متعهد گردیدند تا در تصمیمات
داخلی کشورشان پیامدهای جهانی را هم مورد توجه قرار دهند.این امر یک تعهد فلسفی بنیادین از سوی ملل
جهان است که رکن دیگری را به اصول پذیرفته شده اخلاق ملی در سطح بین المللی اضافه می کند.
هر دو بیانیه فوق از کشورها می خواهند که موضوعات زیست محیطی را در حوزه امنیت جهانی مورد توجه
قرار دهند.اما این مهم چگونه محقق خواهد شد ؟
در اصل ۲۱ کنفرانس سازمان ملل در استکهلم آمده است که کشورها نمی توانند در قلمروی حاکمیت خود به
محیط زیست آسیب برسانند اما مردم کشورها حق دارند تا منابع طبیعی موجود در درون مرزهای خود را برداشت
نمایند.از آنزمان به بعد آگاهی روزافزون از موضوعات اثرات منفی فعالیتهای یک کشور بر محیط زیست و
انعکاس این اثرات بر مردم دیگر کشورها ،باعث گردیده تا میزان این حقوق مورد تردید واقع گردد.در همین
راستا یک سلسله قوانین بین المللی طی قرن بیستم ظهور نموده که حق کشورها را در برداشت از منابع زمین و
در واقع زیستکره نوع بشر محدود می نماید.
● محیط زیست و تحولات جهانی :
تحولات زیست محیطی به خودی خود نه زیان بارند و نه خوب؛ درواقع این جامعه در حال تعامل با پدیدههای
زیست محیطی و عوامل طبیعی است که از این پدیدهها یا فرصت میسازد یا تهدید. یعنی دخالت غیر منطقی و غیر
خردمندانه بشر در روابط موجود بین عناصر زنده و غیر زنده طبیعی و برهم زدن نظام طبیعت است که موجب
میشود تا مثلاً بارش بارانهای شدید فصلی در مناطقی که پوشش گیاهی آنها به علت بهره برداری بیرویه انسان
از بین رفته است منجر به بروز سیلهای ویرانگر و نابودی محیط گردد.
مطالعه در مورد خطرات زیست محیطی نشان میدهد که فقرا و افراد فاقد اختیار، آسیبپذیرترین قشرها در مقابل
اینگونه تاثیرات هستند زیرا آنها گزینههای اندکی برای سازگار شدن پیش رو دارند.
پیامدهای انسانی تحولات جهانی محیط زیست نیز در نقاط مختلف جهان متفاوت است. دوبرابر شدن میزان گاز دی
اکسید کربن در جو میتواند اثر بارور کننده عمدهای بر برخی محصولات داشته باشد اما بربرخی دیگر تاثیر
نداشته یا اینکه تاثیرش اندک است. بنا به پیشبینیهای علمی ، روند فعلی گرم شدن کره زمین موجب گسترش
تولید محصولات کشاورزی بسوی شمال زمین یعنی مناطق روسیه و ژاپن و کانادا میگردد. این درحالی است که
همین مسئله، موجب افزایش دما و کم آبی و خشکسالی در عرضهای جغرافیایی پایینتر نیمکره شمالی از جمله
کشور ایران میشود!
مناطق متعددی در جهان وجود دارند که تخریب محیط زیست در آنها، به آستانه ایجاد خطر جدی برای ادامه حیات
و یا سلامتی ساکنین آن رسیده است. در این مناطق، سرعت تخریب، در حال پیشی گرفتن از توانایی انسان برای
ممانعت یا سازگاری با آن است .
● فقر و محیط زیست :
ناکامی بشر درایجاد تغییراساسی در وابستگی اش به منابع تجدید ناپذیر درشیوههای جدید تولید ، باعث بروز
بحران گردیده است. این بحرانها به واسطه گسترش مکانی سرمایههای تولیدی به مناطقی که تـا به حال توسعه
نیافتهاند به طور پیوسته به تعویق افتاده است. این گسترش توام با چرخه تولید
مواد معدنی موجب بروز بحران زیست محیطی در نواحی ومناطقی میگردد که منابع قابل استخراج دارند.
پیوندهای محکم و پیچیدهای میان توسعه، محیط زیست و فقر وجود دارد. گزارش جهانی توسعه درسال
۱۹۹۲ با این بیانیه آغاز شد :
"دستیبابی به توسعه پایدار و عادلانه همچنان بزرگترین چالش در برابر نوع بشر است"
(بانک جهانی،۱۹۹۲)
اکنون تعداد فقرا درجهان بیش از هرزمان دیگر است (حدود ۵/۱ میلیارد نفر). اغلب فقرا در نقاطی از جهان
زندگی میکنند که با یک محیط زیست تخریب شده مواجه هستند و در برخی موارد خود آنها در تخریب محیط
زیست خود سهم اساسی دارند! آلودگی آب وهوا حتی در کشورهای برخوردار از رشد اقتصادی نیز مشهود است
و تخریب ذخایر کشاورزی ، جنگل و تالاب نیز عمق و وسعت محرومیت را دربسیاری از مناطق روستایی
گسترش میدهد. عدم وجود آب آشامیدنی سالم و پاکیزه نیز از اهمیت زیادی برخوردار است و هرساله دو میلیون
کودک در اثر استفاده از آب شرب آلوده و ابتلا به بیماریهای میکروبی و غیره جان خود را از دست میدهند.
(بانک جهانی،۱۹۹۲)
پیوندهای دوجانبه و توام با همیاری بین فقر وتخریب محیط زیست که تحت عنوان اصل "نابودسازی اکوسیستم از
سرناچاری" توسط فقرا توصیف میشود،تخریب محیط زیست را تسریع می کند.دستیابی به اراضی قابل کشت
،چوب برای سوخت یا مصارف دیگر،مراتع بیشتر برای چرای دام و دیگر منابع طبیعی قابل بهره برداری،برای
همه انسانها یکسان نیست.
دانشمندان زیست محیطی، امروز ابعاد سیاسی حقوق استفاده از ذخایر را مورد تاکید قرار میدهند و برضرورت
بررسی پیوندهای میان محیط زیست، اقتصاد و جامعه تاکید میکنند. بنا به اعتقاد گروهی از متخصصین
زیست محیطی :
"تخریب زمین میتواند موجبات تضعیف توسعه اقتصادی را فراهم آورده و باعث ناکامی آن گردد، درحالی که
توسعه اقتصادی در سطح پایین نیز به نوبه خود میتواند تحت تأثیرات شدید پدیده تخریب محیط زیست باشد! "
فقروتخریب محیط زیست که بواسطه فرآیند توسعه ایجاد میگردند، متقابلاً بر یکدیگر تاثیر میگذارند تا جهانی
وحشتناک و مملو از مخاطره بوجود آورند،به گونهای که دراین جهان هم مردم روستایی و هم شهری به دام
میافتند.
درحال حاضر عبارت توسعه پایدار، به طور گسترده در حوزه سیاست و نیز در حیطه پژوهش در سطح جهان
مورد استفاده قرار میگیرد.
توسعه پایدار،تعاریف بسیاری دارد اما موثرترین و فراگیرترین تعریف این واژه تعریف کمیسیون برانت لند با
عنوان "آینده مشترک ما" است که عبارت است از : توسعهای که بدون لطمه زدن به قابلیت نسلهای آینده
دربرآورده ساختن نیازهای خود، نیازهای امروز را برآورده سازد.
نظرات شما عزیزان:
webe khobi dari cheraaaa webe bein khubi ro ba gozashtan ye domain gostaresh ndi haaaaa
http://www.pars-domain.ir
http://www.pars-domain.ir
????????: محیط زیست وامنیت جهانی, محیط زیست, تحقیق محیط زیست, ,